اندیشه چیست؛ انواع روش های تفکری

۰
اندیشه چیست؛ انواع روش های تفکری

اندیشه چیست؟ این سوالی است که ممکن است گاهی اوقات ذهن ما را به خود مشغول کرده باشد. اندیشه یا تفکر، عمل استفاده از ذهن برای تولید افکار، یا پاسخ‌های نمادین پنهان به محرک‌ها می‌باشد. تئوری‌های فکر و فرآیندهای فکری عمدتاً بر تفکر جهت‌دار، از جمله حل مسئله متمرکز شده‌اند. در آغاز قرن بیستم، محققان بر روی مطالعه تداعی‌های ذهنی متمرکز شدند. نظریه‌پردازان روان‌شناسی گشتالت در دهه‌های 1920 و 1930 معتقد بودند که عناصر اندیشه در ماهیت الگوهایی هستند که از تجربه استخراج شده‌اند. امروزه این عناصر اغلب به عنوان بخش‌هایی از اطلاعات در حال پردازش در نظر گرفته می‌شوند. در این مقاله قصد داریم تا شکل جامع‌تری به پاسخ سوال اندیشه چیست پرداخته و مسائل مربوط به تفکر و اندیشه را بررسی کنیم.

اندیشه چیست؟

اندیشه چیست؟

اندیشه و تفکر چیست؟ این‌ سوالی است که ممکن است افراد زیادی درمورد آن فکر کرده باشند. تفکر، پاسخ‌های نمادین پنهان به محرک‌های درونی (از درون) یا بیرونی (برخاسته از محیط) هستند. اندیشه یا تفکر، واسطه بین فعالیت درونی و محرک‌های بیرونی در نظر گرفته می‌شود. در زبان عامیانه، کلمه اندیشه چندین فعالیت روانشناختی متمایز را پوشش می‌دهد. روانشناسان بر تفکر به عنوان یک تلاش فکری با هدف یافتن پاسخ برای یک سوال یا حل یک مشکل عملی تمرکز کرده‌اند. روان‌شناسی فرآیندهای فکری به فعالیت‌هایی مربوط می‌شود که معمولاً به مخترعان، ریاضی‌دانان یا بازیکنان شطرنج نسبت داده می‌شود، اما روان‌شناسان بر هیچ تعریف یا توصیف واحدی از تفکر و اندیشه اکتفا نکرده‌اند. برای برخی، این موضوع اصلاح «ساختارهای شناختی» (یعنی بازنمایی‌های ادراکی از جهان یا بخش‌هایی از جهان) است، در حالی که برخی دیگر آن را به عنوان یک رفتار حل مسئله درونی می‌دانند. با این حال، یک مفهوم موقت دیگر از اندیشه، این اصطلاح را برای هر دنباله‌ای از پاسخ‌های نمادین پنهان (یعنی رویدادهایی در بدن انسان که می‌توانند برای نمایش رویدادهای غایب خدمت کنند) به کار می‌برد. اگر چنین دنباله‌ای با هدف حل یک مسئله خاص باشد و معیارهای استدلال را برآورده کند، به آن تفکر جهت‌دار می‌گویند.

تعریف اندیشه در رفتار

تعریف اندیشه در رفتار

اندیشه از جهان مختلف و متعددی می‌تواند در رفتار و عملکرد انسان نقش داشته و تاثیر‌گذار باشد. از لحاظ تاریخی، تفکر با تجارب آگاهانه در رفتار همراه است اما همانطور که مطالعه علمی رفتار (به عنوان مثال، رفتارگرایی) در روانشناسی عمومی توسعه یافته است، محدودیت‌های درون نگری به عنوان منبع داده نیز آشکار شد. فرآیندهای فکری از آن زمان به عنوان متغیرها یا سازه‌های مداخله‌گر با ویژگی‌هایی که باید از روابط بین دو مجموعه از رویدادهای قابل مشاهده استنتاج شوند، تلقی می‌شوند. این رویدادها ورودی‌ها (محرک‌ها، حال و گذشته) و خروجی‌ها (پاسخ‌ها از جمله حرکات بدنی و گفتار) هستند.  برای بسیاری از روانشناسان، چنین متغیرهای مداخله‌ای به عنوان کمکی برای درک شبکه بسیار پیچیده از ارتباطات بین شرایط و پاسخ‌های محرک عمل می‌کنند، که در غیر این صورت تجزیه و تحلیل آن بسیار دشوار خواهد بود. روانشناسان نگران شناسایی ساختارهای شناختی یا ذهنی هستند که آگاهانه یا ناآگاهانه رفتار قابل مشاهده یک انسان را هدایت می‌کنند. با پیروی از رویکردهای مختلف، سه محقق روسی در قرن نوزدهم، ایوان میخایلوویچ سچنوف. بنیانگذار آمریکایی رفتارگرایی، جان بی واتسون;  و پیاژه، به طور مستقل به این نتیجه رسیدند که فعالیت هایی که به عنوان عناصر تفکر عمل می‌کنند، نسخه‌های درونی پاسخ‌های حرکتی هستند. تفکر جهت‌دار تنها با گذراندن یک توالی منظم از «گام‌های مشروع» می‌تواند به راه‌حل برسد.

انواع روش های تفکری

به طور کلی، جدای از وجود تعریف و توضیح حول محور پرسش فکر چیست و پاسخ آن، هفت روش تفکری با ویژگی‌ها و خصوصیات متمایز از یکدیگر وجود دارد که در ادامه توضیح داده می‌شوند.

۱- تفکر انتقادی: تفکر انتقادی در مورد تجزیه و تحلیل تعداد زیادی از عوامل است.  فرض کنید شخصی عصبانی است و سر شما فریاد می‌زند که چگونه می‌خواهد تغییر کند. تفکر انتقادی به شما این امکان را می‌دهد که ارزش پیشنهاد را بدون از دست دادن آن بیابید. به عبارت دیگر، تفکر انتقادی به شما این امکان را می‌دهد که اطلاعات را در زمینه قرار دهید و به طور عینی درباره آن‌ها استدلال کنید. یکی از اصلی‌ترین و مهم‌ترین خدمات روانشناسی که در پروسه مراجعه به روانشناس در طی جلسات روان درمانی به مراجع ارائه شده و بر یادگیری، تقویت و بهبود ان تاکید می‌شود، تفکر انتقادی است.

۲- تفکر تحلیلی؛ در حالی که تفکر انتقادی به شما کمک می‌کند که ارزش یک ایده و موضوع را از طریق تجزیه و تحلیل ارزیابی کنید، تفکر تحلیلی در مورد بررسی بخش‌های یک استدلال است و بسیار دقیق‌تر به این روند نگاه می‌کند. تفکر تحلیلی معمولاً شامل تحقیق می‌شود. به عنوان یک متفکر تحلیلی، شما از داده‌های موجود رضایت نخواهید داشت و به دنبال مثال‌های متعدد خواهید بود تا بتوانید بخش‌های متعدد چندین مثال یا مطالعه موردی را با هم مقایسه کنید.

۳- تفکر خلاق؛ ادوارد دی بونو را به طور گسترده یکی از رهبران در زمینه تفکر خلاق می‌دانند. برای او، تفکر خلاقانه فرآیند کشف راه حل‌هایی بود که در شرایط عادی آشکار نیستند. برای کمک به مردم، دو بونو فرآیندهای مختلفی را توسعه داد که معروف‌ترین آنها تفکر جانبی است. شما می‌توانید این شکل از فراشناخت را با فکر کردن به حفر یک چاله تجسم کنید. همان طور که د بونو اشاره می‌کند، بیشتر مردم یک چاله حفر می‌کنند و اگر پاسخی را که به دنبال آن هستند پیدا نکنند، چاله دیگری را در مکان دیگری حفر می‌کنند. از سوی دیگر، تفکر جانبی، تونل‌هایی را در الگوهای جانبی نیز حفر کرده و راه‌های جدیدی برای اتخاذ کردن پیدا می‌کند.

۴- تفکر انتزاعی؛ تفکر انتزاعی یکی از مباحث بسیار مهم در روانشناسی می‌باشد. این تفکر با نمادها شروع می‌شود. به عنوان مثال، دلیلی وجود ندارد که شکل حرف A باید همانطور که در انگلیسی استفاده می‌کنیم تلفظ شود. در واقع، مثلاً در آلمانی کاملاً متفاوت تلفظ می‌شود. توانایی درک چنین موضوع و واقعیتی یک مثال ساده از تفکر انتزاعی است. بعدها استفاده از حرف “A” به عنوان نماد در منطق و ریاضی مثال پیچیده‌تری ارائه می‌دهد. ژان پیاژه، روانشناس مطرح، تأثیر عمده‌ای در توصیف این تکنیک دارد. همانطور که او در نظریه رشد شناختی خود اشاره کرده است، کودکان بین سنین 2 تا 7 سالگی شروع به رشد توانایی‌های اساسی تفکر نمادین می‌کنند. بین 7 تا 11 سالگی به سمت توسعه توانایی‌های استدلال منطقی حرکت می‌کنند. اما اساساً همه چیز بعد از سن ۱۱ سالگی به تفکر انتزاعی اختصاص دارد و تا زمان مرگ متوقف نمی‌شود. در جلسات مشاوره روانشناسی، روانشناسان برای بهبود توانایی‌های تفکر انتزاعی مراجعان، فعالیت در زمینه‌های موضوعی مختلفی مانند: ریاضی، فلسفه، نظریه بازی، تفکر منطقی، مدیتیشن تجسم، یادگیری زبان‌های دیگر و غیره را به آن‌ها پیشنهاد می‌کنند.

۵- تفکر عینی؛ تفکر عینی و واقعی به معنای واقعی کلمه گرفتن جهان یا به دنبال راه‌هایی برای انجام این کار است. این نوع تفکر شما را به سمت درک موضوعات خاصی سوق می‌دهد. اگر کسی ادعایی می‌کند، می‌خواهید بدانید که آن ادعا از چه چیزی منشا می‌شود، چه شواهدی از این استدلال حمایت می‌کنند و دقیقاً چگونه این ادعا شکل داده می‌شود. گاهی اوقات افراد از تفکر عینی اجتناب می‌کنند زیرا بسیار زمان‌بر بوده و ذهن را مشغول میکند. به عبارت بهتر، برخی افراد همه‌ موضوعات را به شکل سیاه و سفید می‌بینند و در زمان مواجه با مشکلات و مسائل، شیوه تفکر انتزاعی آن‌ها را از پیشروی در موضوع و تصمیم‌گیری باز می‌دارد. اگرچه در بسیاری از زمینه‌ها و موضعات تفکر عینی می‌تواند بسیار تأثیرگذار و مفید باشد، اما گاهی اوقات برای سلامت روان مضر است. با این حال، ما به افراد بیشتری نیاز داریم تا بر شواهدی پافشاری کنند که از ادعاهای مطرح شده به طور ملموس پشتیبانی کنند. برای بهبود در این زمینه، سوالات زیادی با محتوای چه کسی، چه چیزی، چه زمانی، کجا و چرا بپرسید و برخی از ویژگی‌های تفکر تحلیلی، مانند انجام بررسی‌های لازم را به کار برید.

۶- تفکر همگرا؛ متفکران همگرا به دنبال نمونه‌هایی هستند که اشتراکات را آشکار می‌کند و تحریف داشتن ایده‌های مختلف را رد می‌کند. در تفکر همگرا، راه‌حل‌های قدیمی در برابر یک مساله و موضوع ارائه می‌شوند و سنجش و قضاوت مولفه اصلی این شیوه تفکر است. متفکران همگرا این کار را برای یافتن بهترین راه حل ممکن برای مشکلات انجام می‌دهند. تفکر همگرا به نوعی از تفکر گفته می‌شود که بر روی ارائه یک پاسخ مشخص و معین، دارای ساختار و سازمان یافته و ملموس تمرکز دارد. این شیوه تفکر تاکید زیادی بر روی سرعت، منطقی بودن و دقت دارد. تفکر همگرا تمایل زیادی به سمت و سوی عرف و عادات مرسوم جامعه دارد و یک شیوه تفکری بسیار محافظه کارانه است که مطابق با روش و قاعده خاصی پیش می‌رود.

۷- تفکر واگرا؛ بسیاری از مسائل در حوزه‌های مختلف مانند ریاضیات، مهندسی و پزشکی فقط با تفکر همگرا قابل حل شدن هستند، اما تعداد زیادی از مسایل دیگر، علی‌الخصوص مسایلی که مربوط به انسان هستند، به تفکر واگرا نیاز دارند. به طور کلی، تفکر واگرا به نگاه کردن و بررسی یک موضوع از جهات و جوانب مختلف، ارائه پاسخ‌های غیر معمول به یک موضوع و مسأله، دچار محدودیت زمان و مکان نشدن و در نظر گرفتن گزینه‌های مختلف و متعدد، نوین و از پیش مشخص نشده برای یک مساله می‌باشد.

ویژگی های اندیشه چیست؟

ویژگی های اندیشه چیست؟

در رایج ترین معنای اندیشه، این اصطلاحات به فرآیندهای شناختی آگاهانه اشاره دارد که می‌تواند مستقل از تحریک حسی اتفاق بیفتد. پارادایماتیک ترین اشکال اندیشه قضاوت، استدلال، شکل گیری مفهوم، حل مسئله، مشورت و به کارگیری مهارت‌های ارتباطی است. فکر کردن یک فرآیند ذهنی است که با مواجه با یک مشکل و مسئله شروع شده و با ارائه یک راه حل خاتمه می‌یابد. اندیشه دارای ویژگی‌هایی است. اولین ویژگی آن برخورداری از انسجام منطقی است. به این معنا که از جهت ساختار درونی، ابعاد و اجزای مختلف یک اندیشه و تفکر، با یکدیگر ارتباط منطقی و موثری دارند. ویژگی دوم دارا بودن یک چارچوب مشخص است. به این معنا که خط و مرز مشخصی حول محور یک اندیشه وجود دارد که آن اندیشه را از دیگر تفکرات، اندیشه‌ها، خیال‌ها و دیگر مسایل ذهنی متمایز می‌کند. ویژگی سوم، مطابق اصول و منطق بودن اندیشه است. یعنی اینکه این تفکر از اصول، قواعد و ساختاری مطابق با منطق، بنیان‌ و اساس نظری برخوردار است. و ویژگی آخر اهمیت است. به این مفهوم که اندیشه دارای ارزش نظری یا عملی بوده و از جهت نقش و جایگاه داشتن در تمدن و پیشرفت و همچنین بهبود مسائل و موضوعات انسانی حائز اهمیت است.

اندیشیدن به چه معنا است؟

اندیشه چیست و اندیشیدن به چه معناست؟ اندیشیدن فرآیند پیچیده‌ای است که شامل دستکاری اطلاعات هنگام شکل دادن به مفاهیم، حل مسئله، استدلال و تصمیم گیری می‌باشد. اندیشه یک شناخت بالاتر و برتر است. تحلیل عملکرد و فرآیندهای تفکر و اندیشه بخشی از روانشناسی شناختی می‌باشد. اندیشه الگوی رفتاری است که در آن از بازنمایی‌های درونی استفاده می‌کنیم. به طور کلی، اندیشیدن کار بسیار سخت و دشواری است که نیازمند پیش زمینه‌هایی می‌باشد. اندیشیدن را می‌توان چالش‌ها و نگاه درونی افراد به پدیده‌های مختلف جهان معرفی کرد. از لحاظ فلسفی، اندیشه و اندیشیدن مفاهیمی هستند که قابل دیدن و شنیدن نبوده و امکان لمس آن نیز وجود ندارد. اما یقین داریم که وجود دارد. برای بیان درست اندیشیدن باید نگاه یکپارچه‌ای به انسان داشت چرا که اندیشیدن، چکیده‌ای از یکپارچگی انسان است. در طول زمان، واژه‌ها و مفاهیم مختلف و متعددی گفته و نوشته شده و مکتب ها و سبک‌های متنوعی مطرح شده است که هر یک از آن‌ها را می‌توان اندیشه‌های گوناگونی به شمار آورد.اما اگر تمامی این مفاهیم و رفتار‌ها را به منزله اندیشه بدانیم، درست نیست.

تمرین فکر کردن یا تفکر کردن

شرایطی وجود دارند که قرارگیری در آن‌ها فرایند تفکر و داشتن نظم فکری را به یک کار دشوار تبدیل می‌کنند. فراتر از این، به نظر می‌رسد مکانیسم‌های مختلف زندگی سیاسی و اجتماعی به طور فعال بر تفکر و اندیشیدن تاثیر می‌گذارند. زندگی خانگی، تحصیلات، و روابط مدنی ما مستلزم یک جهان بینی خاص است که در یک سنت معین گنجانده شده و بر تفکر ما تاثیر می‌گذارند و در عین حال یک جامعه مرکزی برای تفکر هستند. مانند هر موضوع دیگری صحیح فکر کردن نیز یک مهارت است که باید آموخته شده و سپس برای بهبود و تقویت آن تمرین کرد. برخی از روش‌های ساده و رایج تقویت تفکر و فکر کردن، عبارت است از نوشتن مداوم مسایل، مطالعه کردن، تقویت ذهن، بحث و مناظره کردن، مدیتیشن، تمرین‌های هوازی، موسیقی گوش کردن و یا نواختن، انجام تمرین‌های ذهنی، توانایی خونسرد بودن و کنترل عصبانیت، داشتن آرامش و غیره. بدون تمرکز منظم و تمرین مداوم، توانایی‌های فکری نمی‌توانند بهبود یافته و سرعت بگیرند. یکی از راه‌های داشتن تفکر بهتر و موثرتر، مراجعه به بهترین روانشناس در تهران است. روانشناس با صحبت کردن و ارائه راه‌کارها و تمرین‌هایی مراجعین را برای داشتن تفکر بهتر و خلاقانه‌تر همراهی می‌کند.

تفاوت اندیشه و شخصیت انسان در چیست؟

اندیشه چیست و چه تفاوتی با شخصیت دارد؟ اندیشه انسان نوعی زبان ذهن است. اندیشمندان برای اندیشه انسانی بیش از یک نوع زبان مطرح کرده‌اند: از جمله روش‌های اندیشیدن در انسان، اولی به ‌شکل مجموعه جمله‌هایی است که انسان در ذهن خود می‌شنود؛ این روش از اندیشیدن را، اندیشه گزاره‌ای(propositional thought) می‌نامند چرا که در این روش گزاره یا حکمی در ذهن انسان بیان می‌شود. در روش دیگر اندیشیدن،  تصاویر ذهنی است که آنها را در ذهنمان می‌بینیم. در این روش، اندیشیدن تجسمی (imaginal thought) مطرح می‌شود. شکل دیگر اندیشیدن حرکتی(motoric thought) است که شامل زنجیره‌ای از حرکات ذهنی می‌شود. انسا‌ن‌ها معمولا  از طریق فکر و اندیشه مسائل و مشکلات مربوط به زندگی خود را حل می‌کنند. یکی از ویژگیهای اندیشه و تفکر در انسان، استدلال منطقی است. استدلال در واقع یک رشته روابط به هم پیوسته ذهنی است که با یک مساله آغاز شده و با حل آن مسئله پایان می‌یابد. در حالیکه شخصیت ویژگی نسبتا پایداری از رفتار انسان، هیجان و نحوه تفکر اوست و سبک خاص افراد را در ارتباط با دنیای درون و نحوه تعامل با محیط بیرونی و اجتماعی او شکل می‌دهد. در روانشناسی شخصیت هر فرد منحصر به او می‌باشد و به عبارتی با ثبات و قابل پیش بینی است. برای مثال درون گرایی و برون‌ گرایی از جمله ویژگی‌های پایدار شخصیت یک فرد محسوب می‌شوند.  شخصیت افراد در روانشناسی تحت تاثیر وراثت و ژن، محیط و همچنین عوامل اجتماعی و فرهنگی شکل می‌گیرد. هر انسانی با ویژگی‌های ژنتیکی منحصر به فردی متولد می‌شود، اما محیط اجتماعی و فرهنگی و نوع فرزندپروری نقش مهم و کلیدی در شکل گیری شخصیت انسانی ایفا می‌کنند.

اندیشه های درونی و جایگاه انسان ها

اندیشه های درونی و جایگاه انسان ها

ذهن و مغز انسان را می‌توان به یک مزرعه‌ و زمین زراعتی تشبیه کرد. نحوه عملکرد ما می‌تواند کیفیت و کمیت این زمین زراعتی را مشخص کند. به این مفهوم که در صورت تلاش و کار موثر و مناسب می‌توان یک زمین پربار و باارزش داشت و برعکس در صورت عدم تلاش و رسیدگی، زمین مملو از علف‌های هرز خواهد شد که هیچ ارزشی ندارد. ذهن نیز چنین مفهومی دارد. در صورت داشتن اندیشه‌های درونی کارآمد و تفکر موثر، می‌توان ذهن را ارتقا داده و به جایگاه والای انسانی رسید. چرا که رابطه مستقیمی میان نحوه پرورش ذهن و ارزش‌های انسانی وجود دارد. به همین دلیل، انسان‌ها برای رسیدن به جایگاهی ارزشمند، میبایست به شکل مداومی به پرورش ذهن خود پرداخته و از آن مراقبت کنند و اجازه ورود و جای‌گیری تفکرات و اندیشه‌های نادرست، بی منطق و بی اساس را به ذهن خود را ندهند.

سوالات متداول

۱- چند نوع مهارت تفکر وجود دارد؟

چهار نوع “مهارت های تفکر” وجود دارد: تفکر همگرا یا تحلیلی، تفکر واگرا، تفکر انتقادی و تفکر خلاق. سه نوع تفکر وجود دارد که مغز ما تولید می‌کند: بینش (که برای حل مسئله استفاده می‌شود)، تجربی (متمرکز بر کار در حال انجام)، و بی وقفه (گفتگو).

۲- مفهوم تفکر چیست؟

تفکر، فرآیند ذهنی است که در آن موجودات تداعی‌های روانی و مدل‌هایی از جهان را تشکیل می‌دهند. تفکر دستکاری اطلاعات است، مانند زمانی که ما مفاهیم را شکل می‌دهیم و درگیر حل مسئله، استدلال و تصمیم گیری می‌شویم.

۳- مهارت‌های تفکر به چه معنی هستند؟

مهارت‌های تفکر فرآیندهای شناختی هستند که ما از آنها برای حل مشکلات، تصمیم گیری‌های مختلف، پرسش سوال و پاسخ به آن، برنامه ریزی، سازماندهی و ساماندهی اطلاعات استفاده می‌کنیم.

دیدگاهتان را بنویسید

Please enter your comment!
Please enter your name here