نظریه سایه یونگ در روانشناسی
آنچه در این مقاله می خوانید
نظریه سایه یونگ در روانشناسی یکی از مفاهیم کلیدی ارائه شده توسط کارل گوستاو یونگ، روانشناس و روانپزشک معروف سوئیسی است. در این نظریه، یونگ به مفهوم سایه به عنوان یک جزء اساسی از شخصیت اشاره میکند که معمولاً از آن طریق ناخودآگاه نمایان میشود. سایه نمایانگر جنبههای تاریک، غیرقابل قبول و زندگی شده از شخصیت فرد است که فرد تمایل دارد آنها را از خودش بپوشاند یا نادیده بگیرد. در این مقاله قصد داریم به صورت عمیق تر نظریه سایه یونگ را بررسی کرده و با آن بیشتر آشنا شویم.
نظریه سایه یونگ
کارل یونگ، روانپزشک و روانکاو سوئیسی که روانشناسی تحلیلی را پایه گذاری کرد، مفهوم “سایه” را به عنوان بخشی از مدل کهن الگوی خود از روان انسان معرفی کرد.
در روانشناسی یونگ، سایه بخشی از ضمیر ناخودآگاه است که از ضعف ها، کاستی ها و غرایز سرکوب شده تشکیل شده است. این اساساً جنبه تاریک شخصیت فرد است، از جمله هر چیزی که خود آگاه به رسمیت نمی شناسد یا از تشخیص آن امتناع می ورزد. این شامل احساسات و انگیزه های منفی انسانی مانند خشم، میل جنسی، حرص و آز، خودخواهی، میل به قدرت و توانایی برای شر می شود.
به عقیده یونگ، هر فردی حامل یک سایه است و هر چه کمتر در زندگی آگاهانه فرد تجسم یابد، سیاه تر و متراکم تر است. اگر نادیده گرفته شود، می تواند باعث شود که فرد به گونه ای رفتار کند که ممکن است آگاهانه با آن موافق نباشد، که اغلب منجر به پشیمانی یا احساس گناه می شود.
فرافکنی سایه یک مکانیسم روانشناختی است که از طریق آن فرد ویژگیهای سایه خود را به دیگران نسبت میدهد، به این معنی که اغلب ویژگیها، یا رفتارهایی را که شخص نمیتواند در خود بپذیرد، میبیند و مورد انتقاد قرار میدهد. به عنوان مثال، کسی که خشم خود را انکار می کند، ممکن است اغلب دیگران را بی جهت عصبانی یا متخاصم درک کند.
با این حال، یونگ همچنین ادامه داد که 80 درصد از سایه طلای خالص است. به عبارت دیگر، چیزی که می تواند در روان فرد طرد شود می تواند ویژگی های مثبت او مانند خلاقیت، مراقبت، درخشش، تمایلات جنسی یا حتی محبت او باشد. این می تواند به این دلیل باشد که از این جنبه ها چه در خانه و چه در جامعه نزدیک آنها به دلایل مختلف دوری می کردند، شرم می کردند یا اجازه نمی دادند که بیان شوند. در نتیجه، یک فرد بالغ رشد میکند تا همین ویژگیها را در درون خود نادیده بگیرد، یا سرکوب کند.
در رابطه با سایه، کارل یونگ گفته است:
“سایه یک مشکل اخلاقی است که کل شخصیت من را به چالش می کشد، زیرا هیچ کس نمی تواند بدون تلاش اخلاقی قابل توجه از سایه آگاه شود. آگاه شدن از آن مستلزم شناخت جنبه های تاریک شخصیت به عنوان موجود و واقعی است. این عمل شرط اساسی هر نوع خودشناسی است.» – کارل یونگ،
تعریف سایه شخصیت از نظر یونگ چیست
اولین گام برای درک سایه شما این است که با آنچه در واقع هست آشنا شوید. یونگ معتقد بود که روان انسان از سه جزء تشکیل شده است:
من – چیزی است که ما آگاهانه از آن آگاه هستیم وقتی به خود فکر می کنیم.
ناخودآگاه شخصی – تمام اطلاعاتی که در ذهن یک فرد وجود دارد که به آسانی برای یادآوری آگاهانه در دسترس نیست.
ناخودآگاه جمعی – شکل دیگری از ناخودآگاه، اما برای همه ما مشترک است.
یونگ بر این باور بود که از ناخودآگاه جمعی ما 12 ویژگی متمایز و عیب انسانی ایجاد شده است. او این کهن الگوها را نامید. خود سایه یکی از این 12 کهن الگو است. برای برخی، سایه صرفاً به بخش هایی از شخصیت آنها اشاره دارد که ناخودآگاه هستند. دیگران سایه را بخشی از ما می دانند که ما آن را دوست نداریم.
به گفته کارل یونگ، سایه جنبه ناخودآگاه شخصیت ما است که مجموعه ای از ویژگی هایی است که ما – یا جامعه – آنها را غیرقابل قبول، نامطلوب، تاریک، ناخوشایند و غیره می نامیم. شما همه این جنبهها را دارید که باعث میشود شما یک فرد بد به نظر برسید، و ما به طور طبیعی تمایل داریم از آنها به طور کلی اجتناب کنیم. پس چه میکنیم؟ آنها را در اعماق خود در قفس نگه می داریم.
این جنبه های ناپسند در ضمیر ناخودآگاه ما سرکوب می شوند و سایه را ایجاد می کند. هر چیزی که از شیطانی ترین و تاریک ترین افکار، عقاید و عقاید تشکیل شده است. برای آشنا شدن با این بخش از وجود خود می توانید از طریق مشاوره فردی اقدام به کشف بخش های تاریک ذهن خود کنید.
اگر وجود آن را انکار کنید یا به طور کلی از آن اجتناب کنید، سایه یا هیولای درونی شما بزرگتر و شیطانی تر می شود. بدترین جنایات مرتکب شده در تاریخ از عدم کنترل سایه از دیدگاه جمعی سرچشمه گرفته است. جنگ ها، قتل عام، شکنجه، تجاوز جنسی نمونه هایی از این موارد هستند.
سایه ها از نظر یونگ از کجا به وجود آمدهاند؟
یونگ توضیح داد که سایه نقطه کور شناختی روان ما است، جریانی پنهانی از اینکه ما هستیم که کاملاً از آن بی خبر هستیم. این عنصری از طبیعت ماست که در ناخودآگاه ما وجود دارد و از میل سرکوب شده، ایده ها، غرایز، ضعف ها و کاستی های ما ساخته شده است.
این شکاف بین نفس و هویت است. به طور خاص، سایه ناشی از مقاومتی است که از تفاوتهای زندگی ناشی میشود که نفس ما آگاهانه ما را مجبور میکند تا با دنیای اطراف خود و رفتاری که شناسه ما را به آن سو میکشد، زندگی کنیم.
یونگ سایه را اینگونه توصیف کرد: « چیزی که یک شخص نمی خواهد باشد. ”
یک راه آسان برای بررسی ماهیت سایه ما این است که به دیگران نگاه کنیم و ویژگی هایی را که کمتر از همه دوست دارید را بیابید.
اینها اغلب ویژگی هایی هستند که شما در خود دوست ندارید و آنها را پایین می آورید یا از آنها دوری می کنید؛ این کار فرافکنی نامیده می شود و می تواند ما را به درک نادرستی از افراد اطرافمان سوق دهد.
در نظریه سایه چه جایگاهی برای سایه های شخصیت وجود دارد؟
در نظریه سایه یونگ، سایهها نمایانگر این قسمتهای ذهنی است که فرد در زندگی روزمره خود نپذیرفته یا شناخته نمیکند. این سایهها شامل ویژگیها، احساسات، واکنشها و بخشهایی از خود شخصیتی هستند که فرد تمایل دارد نپذیرفته یا از آنها فرار کند.
سایهها از نظر یونگ پتانسیلهایی دارند که اگر شناخته شوند، میتوانند به فرد کمک کنند تا زندگی شخصی و روابط اجتماعی خود را بهبود بخشد. اگر سایهها نادیده گرفته شوند، ممکن است بر رفتار و روانیات فرد تأثیر منفی بگذارند.
در جهان ذهنی یونگ، شناخت سایهها و کار با آنها به مفهوم تعادل و تکامل شخصی منجر میشود. این ایده حائز اهمیت بوده و میتواند به فرد کمک کند تا به یک وجودی کاملتر و متعادلتر نزدیک شود.
چرا از مواجهه شدن با سایه خود می ترسیم؟
آیا تا به حال به این فکر کردهاید که چرا اکثر ما از مواجهه با سایههای درونی خود هراس داریم؟ اغلب ما انسان هایی شدهایم که از بخشی از زندگیمان که شامل تاریکیهای وجودی یا صفات غیرقابل قبولمان میشود فرار کنیم. هنگامی که به افکار تاریک و منفی فکر میکنیم یا عواقب رفتارهایی که به نظرمان نامطلوب به نظر میرسد، ناخودآگاه از خودمان فرار میکنیم؛ این رفتار از کجا میآید؟
ترس از بخشهای تاریک درونی ما، ما را محتمل به ایجاد مشکلات بیشتر میکند. انکار یا سرکوب این قسمتهای تاریکتر وجودمان، تنها به رنج، درد، پشیمانی، و تسلیم میانجامد. اگر نتوانیم مسئولیت استخراج این قسمت پنهان درون آگاه خودمان را بپذیریم، سایه به آرمان منفی ما تسلط پیدا میکند و به جای اینکه ما اعمالمان را کنترل کنیم، سایه شروع به کنترل ما میکند و باعث میشود بخشهای تاریک وجودیمان تصمیمگیری غلبه کننده بر ما شوند و ما از توانایی تصمیمگیری هوشمندانه محروم شویم.
تنها با پذیرش این تضاد درونی، میتوانیم خودمان را از زنجیرهای رفتارهای ممکن است موجب سقوط ما شود، آزاد کنیم. نیاز داریم که با دوگانگیهای خود مواجه شویم و این تضادها را قبول کنیم. اگر هویت خودمان را در جامعه ننماییم، بدون شک، تأثیر سایههایمان ما را ترغیب به عملهای غیرمنتظره خواهد کرد. علاوه براین، پذیرش تمامیت و مجموعه وجودمان تنها راهی است که میتوانیم از تسلیم به ترسها و انکار واقعیت خودمان جلوگیری کنیم.
چرا نباید سایههای شخصیت را سرکوب کنیم؟
برخی از جنبه های سایه ما محصول تکامل ما هستند. ما، مانند همه حیوانات، غرایز جنسی و پرخاشگری داریم که تمایل به سرکوب آنها داریم تا با آداب و رسوم اجتماعی روز سازگار شویم. برخی از جنبه های سایه ما محصول تربیت ماست. برای مثال، ویژگیهای شخصیتی و انگیزههایی که باعث ایجاد ترس یا اضطراب در والدین یا معلمان ما میشود، باعث میشود ما را تنبیه یا از ما انتقاد کنند؛ بنابراین ما با سرکوب این ویژگی ها واکنش نشان دادیم. ما دفاعهای روانشناختی را به کار گرفتیم تا اطمینان حاصل کنیم که اجازه بیان آنها داده نمیشود، و بنابراین این ویژگیها در ناخودآگاه سرکوب شدند. همانطور که همه انسان ها سایه دارند، آنچه ما را از دیگران متمایز می کند میزان آگاهی ما از آن است.
وقتی سایه ما بیهوش می ماند، زندگی ما را خراب می کند. محتویات سرکوب شده ناپدید نمی شوند، بلکه مستقل از خودآگاه
ما عمل می کنند. به عبارت دیگر، سایه این ظرفیت را دارد که بر نفس آگاهانه ما غلبه کند و وجود ما را در اختیار بگیرد و بر افکار، احساسات و رفتارهای ما کنترل کند. وقتی این اتفاق میافتد، میتوانیم ناخودآگاه به روزهای سختی سوق پیدا کنیم، در حالی که نادان میمانیم که این دورههای آشفته خود تحمیلی بوده و محصول بدشانسی یا سرنوشت نبوده است.
کنترل ناخودآگاهی که سایه ما میتواند بر ما اعمال کند نیز دلیل رفتارهای خود تخریبی است که بسیاری از افراد با آن دست و پنجه نرم میکنند و قادر به کنترل آن نیستند، علیرغم اینکه آگاهانه میدانند بهتر است در چنین اعمالی شرکت نکنند. بسیاری از معتادان تحت تأثیر سایه خود قرار میگیرند، که دلیل آن «جنگ» داخلی است که در درون آنها وجود دارد.
برای جلوگیری از قربانی شدن در «سایه»، باید از ویژگیهای سایه خود آگاه شویم و آنها را در شخصیت آگاه خود ادغام کنیم. پذیرفتن آنها با آغوش باز نه به عنوان جنبه های نفرت انگیز خود، بلکه به عنوان بخش های ضروری و حیاتی وجودمان؛ و از آنجایی که تمامیت مستلزم خیر و شر، نور و تاریکی است، دستیابی به تمامیت در رشد شخصیت مستلزم آن است که سایه خود را در شخصیت خودآگاه خود جذب کنیم.
سایهها چه تأثیری روی رفتار ما دارند؟
موثر بودن کهن الگو سایه در زندگی ما یک حقیقت قابل انکار است. زمانی که به این باور دست پیدا میکنیم که ما فقط در یکی از این دو جهان قرار داریم، در بُعد محدودی از ویژگیهای انسانی، ممکن است سوال بروز کند که چرا اکنون از زندگی خود راضی نیستیم. چرا، با اینکه به دانش فراوان دست یافتهایم، هنوز نمیتوانیم قدرت و شجاعتی داشته باشیم که اهداف خود را با تصمیمات قاطع عملی کنیم؟ و اهمیت بیشتر، این است که چرا بهطور مداوم درگیر رفتارهایی میشویم که خلاف ارزشهای خود و آن چیزهایی است که بر آنها اصرار داریم.
معتقدیم که علت این موارد، وجود زندگی آزمایش نشده، بخش تاریک و پنهان از خودمان، بخش سایههای درونی ما است؛ به معنای جایی که نیروی بیارادهی ما مخفی شده است. در واقع، در همین نقطهی غیرقابل پیشبینی میتوان الگوی کهنهی سایه را شناسایی کرد و با پیدا کردن کلید آشکار کردن قدرت، شادی و توانایی زندگی بر اساس رویاهای خود، میتوانیم به سمت رهایی و تحقق آرمانهایمان حرکت کنیم.
نظریه سایه یونگ و راههای شناخت سایه
نظریه سایه یونگ بر این اعتقاد استوار است که سایه به عنوان جزء نادیدهگرفته و غیر پذیرفته از خود فرد، نقش مهمی در شکلگیری هویت و رفتار او دارد. با توجه به اینکه رویکردهای مختلفی برای شناخت و پذیرش سایه وجود دارد، در ادامه به بررسی این راههای شناخت سایه و اهمیت آگاهی از آن برای رشد و توسعه شخصیت خواهیم پرداخت:
-
چه صفات منفی به دیگران نسبت میدهید
یادگیری آگاهانه از نحوه واکنش ما به چیزها و افراد دیگر به ما بینشی میدهد که چه چیزی ما را تحریک میکند، چه چیزی ما را حالت تدافعی میدهد و چه ویژگیهای خاصی را در دیگران دوست نداریم. این الگوها در رفتار ما، به مرور زمان، به ما کمک می کنند تا ماهیت سایه خود را درک کنیم. بنابراین زمانی که میل به عمل غریزی در پاسخ به چیزی یا شخصی را احساس می کنیم، سعی کنید خود را در لحظه جذب کنید و احساس کنید که چرا و چه احساسی دارید. این راه به سما کمک میکند تا ککم با سایه خود آشنا شوید.
-
از کدام انتقادها بیشتر میرنجید
اولین قدم این است که مشخص کنید سایه شما در کجا ظاهر می شود. یک راه مطمئن برای انجام این کار این است که بپذیرید در چه موقعیتها و/یا افکاری احساس ناراحتی میکنید. وقتی احساس خجالت، عصبانیت، وحشت، گناه یا یک احساس ناراحت کننده دیگر می کنید، زمانی را برای کشف این احساس اختصاص دهید زیرا ممکن است سایه خود را بیدار کنید.
از خود بپرسید چرا چنین احساسی دارید و ببینید به چه پاسخ هایی می رسید. نوشتن این افکار می تواند مفید باشد، بنابراین در حین رفتن به این سفر اکتشافی، یک دفتر کار داشته باشید. سعی کنید هر چیزی را که در آن لحظه احساس می کنید یادداشت کنید، حتی اگر منطقی نباشد. گذاشتن افکار روی کاغذ به خودی خود یک فرآیند شفابخش است، اما همچنین به شما کمک می کند تا تشخیص دهید که سایه شما در کجا ظاهر می شود. توجه داشته باشید که قرار نیست بلافاصله پاسخ ها را بیابید، اما با رسیدگی به منابع ناراحتی می توانید شروع به آوردن آنها به آگاهی خود کنید
-
نقش مشاوره در شناخت سایهها
روند کاوش در سایه خود مطمئناً آسان نیست. پرداختن به این بخشهای زندگیتان میتواند دردناک باشد، بهخصوص اگر قسمتهایی از سایهتان در اثر ضربههای قبلی شکل گرفته باشد. به همین دلیل است که همیشه توصیه می شود در سفر خود از یک مشاور آموزش دیده و حرفه ای برای ادغام سایه خود کمک بگیرید.
گفتار درمانی، مانند روان درمانی یا مشاوره، می تواند در پرداختن به خاطرات و احساسات دردناک بسیار مفید باشد. با این حال، اثربخشی چنین رویکردی از فردی به فرد دیگر متفاوت است و سایر درمانهای متمرکز غیرحرفهای مانند هنر درمانی، نمایش درمانی و رقص/حرکت درمانی هم ممکن است برای شما جذاب باشد. دکتر مهسا کاشفی زاده به عنوان یک روانشناس با تجربه می تواند شما را در مسیر شناخت سایه شخصیت شما همراهی کند.
شناخت سایهها چه اهمیتی دارد؟
چیزی که به خصوص جالب است این ایده است که سایه نه تنها جنبه های مخرب شخصیت را شامل می شود، بلکه قابلیت های قدرتمند، خلاقانه و قدرتمند را نیز در بر می گیرد. در طول رشد ما صفات و انگیزه های خاصی توسط خانواده، همسالان و مربیان ما نه از روی مراقبت، بلکه از روی ترس، نادانی یا حسادت سرکوب شده اند. تمایل ما به تبعیت از انتظارات اجتماعی نیز باعث شد تا استعدادها، تواناییهای ذاتی و انگیزههایی را سرکوب کنیم که در صورت پرورش و توسعه، این پتانسیل را داشت که ما را به موجودات مؤثرتری در جهان تبدیل کند.
بنابراین، به خاطر رشد شخصی خود، باید از سایه خود بیشتر آگاه شویم و ذهن خود را به این احتمال باز کنیم که شاید آنقدرها که فکر می کنیم دوستانه، درستکار و با اخلاق نیستیم. ما باید در نظر بگیریم که شاید جنبههای ناخودآگاهی از ما وجود دارد که رفتار ما را «پشت صحنه» هدایت میکند. ما باید به اعماق خود نگاه کنیم و متوجه شویم که نفس آگاهانه ما همیشه تحت کنترل نیست، بلکه اغلب تحت تأثیر قدرت سایه ما قرار می گیرد.
هنگامی که از این جنبه های تاریک خود آگاهتر شدیم، باید آنها را گرامی بداریم و راهی برای ادغام آنها در زندگی خود پیدا کنیم. در صورت عدم انجام این کار، فرد ضعیف و پراکنده می شود. هیچ کس نمی تواند به دو نیروی درونی خدمت کند بدون اینکه نیرو و انرژی خود را از بین ببرد. سایه باید به بخشی از شخصیت آگاهانه فرد تبدیل شود.
بررسی رابطه سایه در روانشناسی و کابوسهای شبانه
در روانشناسی، رابطه بین سایه و کابوسهای شبانه یک موضوع جذاب و پرکشش است. الگوی قدیمی سایه به طور فراگیر در زندگی ما حضور دارد و این تأثیرات قابل مشاهده در هر جنبه از زندگی ما است. ما ممکن است در مقالات اینترنتی درباره این موضوع بخوانیم، آن را در خبرهای شبانه تماشا کنیم و حتی در رفتار و ارتباطاتمان با دیگران احساس کنیم. این ترس از فاش شدن بخشهای تاریک ما، ممکن است باعث احساس شرمساری یا حتی تجربه کابوسهای ترسناکتر شود. به جای روبهرو شدن با این احساسات، ما بیشتر تمایل داریم آنها را پنهان کنیم و از بررسی ژرف ترین ترسهای خود اجتناب کنیم.
چرا شناخت و مالک شدن سایه شخصیتی بزرگترین موهبت زندگی است؟
شناخت و مالک شدن از سایه یک شخصیت بزرگ، یکی از بزرگترین موهبتهای زندگی به حساب میآید. این اثر به معرفی سه دیدگاه زندگیتحولآفرین میپردازد و حقایق جدیدی را آشکار میسازد؛ آنچه واقعا رخ میدهد، با آنچه فکر میکنیم متفاوت است. این کتاب ما را به احساس شفقت تشویق میکند، به جای شرم، شجاعت را پیدا میکنیم و به جای محدودیت، آزادی را تجربه میکنیم. هنگامی که مواجهه با سایه ناشناخته به تأخیر افتد، مثل جعبه پاندورا، به یکباره بروز میکند. اما اگر برای بازکردن آن آماده شویم، خواهیم فهمید که قدرت داخلی ما قادر است زندگی ما را به صورت مثبت تغییر دهد.
مطالعه سایه ما را به این مفهوم هدایت میکند که بخش تاریک وجود ما نیز میتواند بر ما آشفته شود و به جای آن، دنیا را به نحوی تازه و جذاب تر میبینیم. حس شفقت نسبت به خود، اعتماد به نفس و شجاعت ما را تقویت میکند تا دلهای خود را نسبت به دیگران باز کنیم. این قدرت به ما کمک میکند که از ترسهایی که ما را محدود میکردند، پیروز شویم و به سمت استعدادهای بالاتر خود حرکت کنیم. پذیرش سایه، این امکان را میدهد که بدون ترس و شرم، به واقعیتها پی ببریم و به دستاوردهای بزرگ خود برسیم.
نتیجه گیری
سایه بر اساس نظر یونگ، مجموعهای از ویژگیها، احساسات و تمایلاتی است که تمایل داریم در خودمان نپذیرفته و انکار کنیم. این قسمتهای پنهان از خودمان معمولاً در رویاها یا رفتارهای ناخواسته به نمایان میآیند و در صورتی که با آنها آشنا نباشیم میتوانند به ما آسیب بزنند.
در نتیجه، آگاهی از سایه و قبول کردن این بخش از خود، میتواند باعث رشد شخصیتی و تعالی فردی شود. با توجه به اهمیت این موضوع و اثراتی که میتواند بر روان و روابط افراد داشته باشد، مشاوره روانشناسی با یک متخصص میتواند به شناخت بهتر از سایه و کار با آن کمک کند. مشاوره با دکتر مهسا کاشفی زاده، روانشناس و متخصص برجسته در زمینه روانشناسی، میتواند به فهم عمیقتر از سایه و راهنماییهای موثر برای مدیریت و رشد فردی کمک کند.
سوالات متداول
۱. چه معنی و اهمیتی در نظریه سایه یونگ وجود دارد؟
پاسخ: سایه در نظریه یونگ نمایانگر طیفی از ویژگیها و خصوصیاتی است که فرد معمولاً آگاه از آنها نیست، اما از تأثیرات آن در رفتار و انتخابهایش تاثیر گذار است.
۲. آیا سایه تنها ویژگیهای منفی را در خود دارد؟
پاسخ: خیر، سایه از ویژگیها و طیف گستردهای از خصوصیات درونی را شامل میشود که نه تنها منفی بلکه مثبت هم میتواند باشد.
۳. چگونه میتوان سایه را در خود شناسایی کرد؟
پاسخ: شناخت خود، تحلیل رویاها، توجه به الگوهای تکراری در رفتارها، و اعمال تکنیکهای روانشناسی مثل گفتگو و تحلیل جلسات میتواند کمک کننده در شناسایی سایه باشد.
۴. چگونه با سایه خود میتوان ارتباط برقرار کرد؟
پاسخ: با قبول و پذیرش وجود سایه، فرد میتواند ارتباط موثرتری با آن برقرار کرده و از تأثیرات منفی آن کاسته و از جنبههای سازنده آن بهرهمند شود.